چقدر دیدم ب تو عوض شده از دیشب تا امروز ک با خواهرات صحبت کردم فهمیدم تو خیلی کارا بخاطر من انجام دادی خیلی شرایط سختی رو تحمل کردی ک اینروزارو باهم تجربه کنیم.هرچند ک قرار بود تنهاباشی و یهویی شد ک جور شد.میدونی میخوام ازت معذرت خواهی کردم خیلی کارا برای من انجام دادی اما من کاری انجام ندادم برات.کاش میشد ی روز منطقی و دور از ناراحتی صخبت میکردیم و من ازت معذرت خواهی میکروم و میگم حلالم کن برای تمام پل هایی ک پشت سرت شکستی بخاطر من. دیشب با سحر و زهره کلی صحبت کردیم کلی درد و دل کردن و فهمیدم کلی چیزارو از دست دادی و الان ک باید پیشت باشم نیستم.تو صبرت خیلی زیاد من نمیتونم تنهایی این همه اتفاقات رو تحمل کنم.کاش یکم از تو یاد میگرفتم.اونروز ک میخواستم با سحر برم بیرون ب تنها کسی ک تونستم بکم بیای تو بودی (قبل اینکه بفهمم فاطمم هست) من مثل تو نیستم من هرجا ک ناچار باشم به تو رو میارم .خیلی مراقب خودت باش خیلی.کاش یکم زمان تند تر میرفت و توام ی زندگی برای خودت تشکیل میدادی نگران تنهاییت نبودم.ک ببینم کسی نیست باهاش صحبت کنی.برات ارزوی دلی شاد دارم و لبی خندون.و اینکه میخواستم جریان اون مهدی رو کامل بهت بگم ک مثل سری های قبل اون سوتفاهم ها برطرف شه(مثل همون امامزاده ک زفتیم و صحبت کردیم)اما الان تصمیم دارم بذارم ب من بدبین باشی و متنفر.ک راحتتر بری سمت کسی دبگه ک تنهاییات رو پر کنه.خیلیییی مراقب خودت باش😢😢
- ۹۸/۰۱/۱۸