حرف های پنهان

حرفای پنهان و...

حرف های پنهان

حرفای پنهان و...

عذرخواهی

يكشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۸، ۱۲:۴۳ ب.ظ | Zizi Gooloo | ۰ نظر

چقدر دیدم ب تو عوض شده از دیشب تا امروز ک با خواهرات صحبت کردم فهمیدم تو خیلی کارا بخاطر من انجام دادی خیلی شرایط سختی رو تحمل کردی ک اینروزارو باهم تجربه کنیم.هرچند ک قرار بود تنهاباشی و یهویی شد ک جور شد.میدونی میخوام ازت معذرت خواهی کردم خیلی کارا برای من انجام دادی اما من کاری انجام ندادم برات.کاش میشد ی روز منطقی و دور از ناراحتی صخبت میکردیم و من ازت معذرت خواهی میکروم و میگم حلالم کن برای تمام پل هایی ک پشت سرت شکستی بخاطر من. دیشب با سحر و زهره کلی صحبت کردیم کلی درد و دل کردن و فهمیدم کلی چیزارو از دست دادی و الان ک باید پیشت باشم نیستم.تو صبرت خیلی زیاد من نمیتونم تنهایی این همه اتفاقات رو تحمل کنم.کاش یکم از تو یاد میگرفتم.اونروز ک میخواستم با سحر برم بیرون ب تنها کسی ک تونستم بکم بیای تو بودی (قبل اینکه بفهمم فاطمم هست) من مثل تو نیستم من هرجا ک ناچار باشم به تو رو میارم .خیلی مراقب خودت باش خیلی.کاش یکم زمان تند تر میرفت و توام ی زندگی برای خودت تشکیل میدادی نگران تنهاییت نبودم.ک ببینم کسی نیست باهاش صحبت کنی.برات ارزوی دلی شاد دارم و لبی خندون.و اینکه میخواستم جریان اون مهدی رو کامل بهت بگم ک مثل سری های قبل اون سوتفاهم ها برطرف شه(مثل همون امامزاده ک زفتیم و صحبت کردیم)اما الان تصمیم دارم بذارم ب من بدبین باشی و متنفر.ک راحتتر بری سمت کسی دبگه ک تنهاییات رو پر کنه.خیلیییی مراقب خودت باش😢😢

  • Zizi Gooloo

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی