حرف های پنهان

حرفای پنهان و...

حرف های پنهان

حرفای پنهان و...

۴ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

رزا

دوشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۶، ۰۹:۱۴ ب.ظ | Zizi Gooloo | ۰ نظر

امروز رفتیم درمانگاه فاطمیه بعدش رفتیم گنجنامه(بخوابیم)امروز چقدر ب این رزا خندیدیم.ب کلی دکترم زنگ زدیم اخرشم موفق نشدیم کاری انجام بدیم.

تو امروز رفتی ارایشگاه حسابی بهم ریخته شده بودی ها

امشب تو هستی من هستم میخندیم ولی من حالم خوب نیست.امشب کلی سر به سرت گذاشتم اما کلی اهنگ چارقد رو گوش دادم کلی هم اشک ریختم 

امشب با زهره هم صحبت کردم کلی برای امیرعلی گریه کردیم

الان گفتی ادرس وبلاگ رو بگو من گفتم خصوصیه پسر خوب😉فکر کنم میخوای قهر کنی.

حالم خوب نیست اصلا خوب نیست

قرار فردا ریش هات رو بزنی بریم عکس بندازیم،یجورایی عجله دارم میدونی چرا؟شاید دیگه نباشم.

دوس دارم این عکس رو خودم برات بگیرم شاید بشه اخرین یادگاری از من برای تو

حالم خیلی بد امشب خیلییییییییی خدایا خودت کمکم کن.

(الهی من بمیرم بشم خاطره واست) 

دلم گرفته

دوشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۶، ۰۲:۵۱ ب.ظ | Zizi Gooloo | ۰ نظر

از نبودنت از ندیدنت از سرد بودنت

ولی همین ک هستی همین حوالی خودش خوبه

سلام پسرم

جمعه, ۱۲ آبان ۱۳۹۶، ۰۶:۵۵ ب.ظ | Zizi Gooloo | ۱ نظر
روزی ک تو رفتی بدترین روز زندگی من توی این ۳ سال بود.چون بهت عجیب وابسته شده بودم،خودم متوجه این موضوع نمیشم ولی وقتی رفتی تازه درکش کردم
خیلی با خودم برای ازدواج کلنجار رفتم ولی واقعا دیدم نشدنیه چ من بخوام چ نخوام نشدنیه
تمام حرفام رو حضوری و با پی ام بهت گفتم 
فقط ی چیز رو نگفتم اونم این بود ک تا وقتی ک باهم بودیم خیلییی برام تلاش کردی برای خودم ،خوشحالیم،راحتبم
منم خیلی برات تلاش کردم اما مطمینم نصف نصف اون چیزی ک تو انجام دادی نبود.
ولی الان برعکس شده من برای بودنت فقط تظاهر نکردم واقعا عمل کردم
اما تو نه

...

جمعه, ۱۲ آبان ۱۳۹۶، ۰۶:۵۵ ب.ظ | Zizi Gooloo | ۰ نظر
امروز ک از سیمین برگشتیم.
نمیدونم چرا مثل همیشه منتظر پی ام ت بودم ک وقتی نت رو روشن میکنم نوشته باشی خانوم دکتر برنگشتی؟
منم مثل همیشه با اب و تاب تمام اتفاق هایی رو ک برای تعریف کردن پیش تو حفظ کردم رو دونه ب دونه برات توضیح بدم.